نفسنفس، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره
وب نفسوب نفس، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
نویدنوید، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

همه عشقم تویی نفس مامان

زندگی هندسه ساده تکرار نفس هاست

سال نو مبارک

سال نومي شود و زمين نفسي دوباره مي کشد برگ ها به رنگ در مي آيند و گل ها لبخند مي زند و پرنده هاي خسته بر مي گردند و من در اين نوروز باستاني خيال آمدنت را به آغوش خسته ام مي کشم چه افسانه ي زيبايي، زيباتر از واقعيت راستي مگر هر شخصي احساس نميکند که نخستين روز بهار گويي نخستين روز آفرينش است؟ خداجون به خاطر همه داشته هام ازت ممنونم  بهترین و بزرگترین نعمت امسال خونواده ما وجود یه فرشته کوچولو تو زندگیمون بود  خدا به خاطر وجود نفس تک ستاره زندگی ازت ممنونم  عید رو به همه دوستان نازم تبریک میگم ...
28 اسفند 1392

علوسی

عزیز دلم ؛دوست خوبم واقعا خوشحالم در کنار عشقت زندگی با محبت و پر از آرامش و خوشی رو شروع میکنی بهترین ها رو برا تو و همسرت آرزو دارم ... 22 اسنفد عروسی بهترین دوستم دیروز عروسی معرکه بود  اما جای آبجی خالی بود  واس نفس روز چهارشنبه که واکسن زدن از اون روز خیلی بد اخلاق شده  آبجی هم دلش نمیومد با این حال نفس بیاد عروسی  ما هم دلمون پیش نفس بود ؛ اما رفتیم  خیلی خوب بود ، نوه عموم محنا خانوم رو هم دیدیم  بابا که بیرون منتظر ما بود دلش برا نفس لک زده بود  که در نبود نفس نوه عموم رو بغل گرفته بود  آخر مجلس که همه مهمون ها خودمونی بودن  آقایون هم اومدن کلی بزن و برقص داشتیم  عکس بابا و محنا و مهدی و مهشید رو هم  گرفتم میذ...
18 اسفند 1392

ادکلن

امروز چند جا رفتم برا نفس عیدی بخرم  قبلا دیده بودم ادکلن بچگانه هست  برا آبجی هم گفته بودم که از اونا میخرم  اما اون جایی که دیده بودم بسته بود چند تا پاساژ رفتم سر زدم  نداشتن اما بالاخره از پاساژ نامدار از یه لوازم آرایشی پیدا کردم  البته این بزرگتره و باحال تر  عزیز دل خاله مبارکت باشه  دایی نفس هم براش عیدی همین امروز عروسک خریده واااای ای جونم بگردم یدونه نوه ما .... بوووس ...
15 اسفند 1392

120 روز

عزیز دل خاله امروز 120 روز رو تموم کرد و وارد ماه پنجم شد  قد نفس 65 سانت و وزنش الان 7300 گرم رشد خیلی خوبی داره  مراسم عروسی پسر عموم هست  روز جمعه شب مراسم برا خانوم ها و آقایون  و روز شنبه مراسم برا خانوما در تالار  علاوه بر عید برا این مراسم هم آماده میشم  نفس جیگر شده  ...
14 اسفند 1392

خرید عید

این هفته با آبجی و آقا محمد رفتیم خرید جاتون خالی حال داد  برا آقا محمد؛ عیدی خونوادم یه بلوز خریدن  برا آبجی کفش و بلوز  برا نفس هم یه دست لباس ملوانی اینقد باحاله که نگو  به خاطر کار بابایی نفس این هفته آبجی و دخترش شبا پیش ما بودن  وای هر قد بگم بازم کمه  وقتی صبح بیدار میشم میبینم یه فرشته کوچولو داریم انگار دنیا برام هست  داداش اینقد خواهر زادش رو دوست داره  این عزیز دل تو دل ما جا باز کرده  صبح خیلی سرحال میشه  اینم از عکساش  بابای نفس سرما خورده آبجی هم از اقا محمد گرفته  الان مث اینکه نفس ناخوش احوال بی تابی میکنه  زیاد اشتیاق برا خوردن شیر نداره  چند روز پیش هم یه کیک تولد برا مادرجونم خریدم  سمیه جون دو تا عکس ...
8 اسفند 1392

نفس و دایی

نفس با داییش حسابی خوش میگذرونه  به تکنولوژی علاقه زیادی داره  با داییش آهنگ گوش میده  میخوام آهنگ گوش بدم چیه ؟ چرااین طوری نگام میکنید ؟!!! میخواد خودش آهنگ بعدی رو پلی کنه  مات و مبهوت به تبلت نگا میکنه  خسته شده دختر ناز ما خوابیده  بعد اینکه اهنگ گوش داد عزیز دل خسته شده خوابش برده بوووس یدونه  ...
5 اسفند 1392

خواب

صبح امروز ساعت 7 بیدار شدم  دوباره خوابیدم  خواب میدیم رفتم حرم امام رضا  اما بیشتر شبیه امام زاده بود و زیارتگاه  میله های چهار طرف رو داشت اما دیگه حفاظی نداشت  مادری بچه اش رو پیچیده بود به لحاف گذاشته بود داخل مکان متبرکه  التماس میکرد و گریه میکرد بچه اش رو برداشت  بالا گرفت از خدا یه چیزی میخواست  من با چادر وارد شدم  همه ساکت بودن من دیدم مادر رو های های گریه میکردم  از خواب بیدار شدم اینقد خسته بودم که حد نداشت  از صبح ذهنم درگیره این خواب هست  من اونقدا پاک و خوب نیستم که همچین خواب معنوی ببینم  به نظرتون تعبیرش چی میتونه باشه ؟  کمک کنید اگه میدونید  برا کسی نگفتم تا حالا  ...
1 اسفند 1392
1